بسم الله الرحمن الرحيم
السلام عليكم ورحمة الله وبركاته
الیکم ترجمة لشعر الشاعر حمید مصدق ، علمونی بآراءکم رجاءً.
پیش درآمد .......... توطئه
توبه من خندیدی .......... انت ضحکت لی
ونمی دانستی ........... وماکنت تدرین
من به چه دلهره ازباغچه ی همسایه ........ بای قلق وإضطراب،من حدیقة الجیران
سیب را دزدیدم ......... سرقت التفاحة
باغبان از پی من تند دوید .......... فطاردنی البستانی مسرعا
سیب را دست تو دید .......... ووجد التفاحة بیدک
غضب آلوده به من کرد نگاه .......... نظرنی غاضبا
سیب دندان زده از دست تو افتاد به خاک ........... وعندهاوقعت من یدک التفاحة المقضومة
وتورفتی وهنوز ....... ورحلت انت والی الآن
سالها هست که در گوش من آرام آرام ............... وبعدسنوات یوقع فی أذنی شیءفشیء
خش خش گام تو تکرار کنان .......... حفیف اقدامک
می دهد آزارم ........... ویؤذینی
ومن اندیشه کنان ...... .... وانا متأمّل
غرق این پندارم ........... حطام خیالی هذا
که چرا ........... فلماذا
خانه ی کوچک ما .......... بیتنا الصغیر
سیب نداشت ......... بلا تفاحة
المفضلات